
پدرم را نديدم فقط يك عكس به يادگار دارم و از مادر مي پرسم چرا نيست كه نبودنش خستم كرده و چرا جشن شكوفه ها بابام نبود مادرم يك تبسم شيري كردو گفت رفت كه ازاد باشي از همه چي و براي ازادي همه رفته ولي وقتي بزرگ شدم ديدم اين مردم خودشون ازادي نمي خوان و الكي ازادي و شادي رو ازمن گرفتن
- پنجشنبه ۰۸ مرداد ۹۴ ۱۱:۴۷ ۵۱۲ بازديد
- ۰ نظر