يادم ايد

درد و دل

راست مي گن..
سال روز...
.
....
امين بگو...
يه از خدا بي خبر

يادم ايد

يادم آيد: تو به من گفتي:ـ((ازاين عشق حذر كن!لحظه اي چند بر اين آب نظر كن، آب آيينه ي عشق گذران است،تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است٬باش فردا،كه دلت با دگران است!تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!))

باتو گفتم:((حذر از عشق!ـ ندانم سفر از پيش تو،هرگزنتوانم،نتوانم!

روز اول، كه دل به تمناي تو پر زد چون كبوتر،لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدي،من نه رميدم،نه گسستم...))

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.